به حریمت پناه اوردند دسته های سپید شاپرکان
تا طوافت کنند با بوسه چشمها را زلالتر بتکان
قطره ها شعر استقامت توست روی احساس شاپرکهایت
مثل گل بارشی بر آیینه مثل وقتی که میزند باران
توی رویای آبی دریا فکر موسای واپسین بودیم
پشت،آتش مقابل، اقیانوس آی روح خدا عصا برسان
ذوالفقار ستیزو با عیسی همدمی زنده میکنی مارا
بین محراب و سجده میمیریم خواه محرم و خواه هم رمضان
رفته ها هم دوباره می ایند مثل عیسای درد روی صلیب
یوسفی که به چاه تبعیدی، یونسی و اسیر فعر جهان
در فراسوی سبز کوهستان پشت خواب سپید شاپرکان
لاله ها هم عجیب می میرند روی دیوار سنگی سبلان
صبح پرچم گرفته می اید روی قله درست وقت اذان